۱- آیه نور، به مثابه نمایشگاهی از نگارگری و نقاشی با شکوه، یکی از مینیاگرانهترین آیات قران است
«نور» از مهمترین کلید واژه های قرآن است که در آیه ۳۵سوره نور «آیه نور» به عنوان « تعبیر »ی از خدا به کار رفته و پنج بار تکرار شده است.
نور – با توجه به کاربردی که در قران دارد، از جمله در آیات: بقره/ ۲۵۷، نساء/ ۱۷۴، مائده/ ۴۶-۴۴، انعام/ ۱۲۲، ابراهیم/ ۱ و ۵، شوری/ ۵۲، صف/ ۹-۸ و … میتواند معطوف به گوهر هستی و فراتر از وجود باشد و بر این پایه، ظلمات و یا سیاهچالههای زیستگاه کهکشانها را هم پوشش خواهد داد.
۲- جانمایه آیه : تمثیلی در معرفی خداوند👇
خدای جاری در هستی ≠ خدای مرده ( یدالله مغلولة)
( به مثابه پاورقی: کاربرد مثل در متن وحیانی
الف/ کاربرد ادبی = ضربالمثل: کذلک یضربالله الامثال …
ب/ کاربرد … امثال به معنای انداد = شبیهنمایی: و لاتضربوا لله الامثال … نحل/ ۷۴ )
۳- تحلیل آیه/ معنا یابی نور
متن وحیانی در پیوند با تعریف و تبیین خدا/ امر متعال / هسته مرکزی هستی، بستههای چندی از آیات دارد،
بسته اول: آیات تنزیه، لیس کمثله شی …
بسته دوم : آیات توصیف ( توصیف ذات و توصیف افعال ) الحی القیوم … و ….
بسته سوم: آیات تعبیر. آیاتی که گونهای تعبیر از امر متعال دارند، چنان:
✓ کل یوم هو فی شأن
✓ و کانه عرشه علی الماء
✓ یحول بین المرء و قلبه
✓ و …
میانگین معنایی این آیات در پیوند با امر قدسی و امر متعال، عنصر « حیات و حرکت » است.
۴- با توجه به چنین معنا و مفهومی، کلید-واژه « نور » – شاید – معنادار باشد و خبر از آن داشته باشد که: « ناموس هستی و گوهر و جوهر هستی، نور » است. الله نور السموات و الارض …
۵- شایان درنگ، گستره کاربرد « نور » در متن وحیانی است. در این متن « نور » به گونه مشکک، متکثر و در طیف وسیعی به کار رفته است. از نور ماه ( یونس/ ۵، نوح/ ۱۶) که حسی و مادی است تا نور ایمان و الهام و اشراق ( انعام/ ۱۲۳، حدید/ ۲۸) که فراحسی و غیر مادی است
۶- بدین نگاه و نگر، آیات نور، متضمن زیست_جهانی هستند که – شاید – بتوان بازخوانی آن را چنین در چکیده آورد:
جهان بمثابه یک میدان واحد و پیوسته با چگالی متغیر تعریف میشود که در آن آگاهی، بخش جدایی ناپذیر ساختار آن است. جهانی برخوردار از نظم و رازی بینهایت پیچیده از پدیدههای ارتعاشی که بیگمان، به یک فکر بزرگ شبیه است تا به یک اَبَر ماشین غولآسا.
( در این رابطه شاید بتوان از چهار بسته وحیانی کمک گرفت:
✓ آیات نظام آیهای هستی
✓ آیات نظام اسمایی هستی
✓ آیات نظام تقدیر و سنن
✓ و – بویژه – آیات نظام هوشمندی هستی.رک: نحل/ ۶۸، فصلت/ ۱۲، زلزله/ ۵)
۷- بر این پایه، در میانه جدال فلسفی- کلامی « اصالة الوجود / اصالة الماهیة » شاید نظر سومی قابل تامل باشد، همان که بر ذهن و زبان سهروردی جاری شده و تبار از حکمت خسروانی ایران باستان میگیرد
۸- بدین ملاحظات، اینک بار دیگر، آیه را در درنگ گیریم:
الف/ ترجمه آیه:
خدا، نور آسمانها و زمین ( رشته رمز شفافیت و گوهر نمایش و آشکارگی فیزیک ) است. مثال نور او چنین است: قندیلی را ماند که در آن چراغی است و آن چراغ، درون حبابی است و آن حباب، چنان ستارهای است در آذرخش. و آن فروغ و فروزش، از درخت خجسته زیتونی فرامرز است. با روغنی به شدت زلال و شفاف که پیش از لمس هر گونه آتش، خود گوهری درخشنده است، – آری درختی برخوردار از گوهر روغنی با چگالی بالای نور!
خدا – هر که را بخواهد – در ربایش هدایت این نور در آورد.
خدا برای مردم مثلها میزند.
و نیز خدا به هر چیزی دانا است.
ب/ تصویر تمثیل
تمثیل را – با توجه به ترکیب آیه – به تصور و تصویر درآورید!
فراز اول از ترکیب « مضاف و مضاف الیه/ نور السموات و الارض » به عنوان « خبر= گزاره » برای « الله » که در موضع « مبتدا = نهاد » است. ترجمه این فراز، این است که: « خدا، نور آسمانها و زمین است »
گزاره « خدا، نور ….. » به چه معناست؟ به نظر میرسد این گزاره حامل دو تصویر و تصور است:
یکی، اینکه: آسمانها و زمین ( = جهان فیزیک ) – گر چه مخلوق و معلول خدا، اما – دور افتاده از ساحت الوهی و جهان متافیزیک، کاملا تاریکِ تاریک است و تنها در پرتو نور خدا دیده میشود.
و تصور و تصویر دیگر اینکه: آسمانها، زمین و جهان فیزیک، استمرار وجودی خدا و کشاله نور او – و چنان شعله آتش – دارای گوهری نوری است.
تصویر و تصور اول بر پایه نوعی دوئالیسم و ثنویت، بین فیزیک و متافیزیک مرزبندی میکند. متافیزیک را سراسر نور میداند و فیزیک را تاریک تاریک. در این تصویر و تصور، فیزیک تنها در پرتو نور متافیزیک قابل رویت، مشاهده و در تماشا میشود.
اما در تصویر و تصور دوم، هر گونه دوئالیسم و ثنویت، یاوه و بیمعناست. در این تصویر، فیزیک،نوعی نور کثیف است و به مثابه انگشت اشاره به نور فرادست است.
و شاید تصویر دوم، مدلول آیات فراوانی از این دست باشد که: « هو الاول و الاخر و الباطن و الظاهر »
ج/ تصویر دوم معنای صورت تمثیل
به نظر میرسد که ادبیات آیه، اهنگ و آواشناسی کلمات و موسیقی کلام در تمثیل، با تصویر دوم سازگارتر باشد
بر پایه این تصویر و تحلیل، میتوان گفت:
کل آفرینش، تجلی الهی است. این وجه « الظاهر » خداوند است. در این تصویر، « هستندهها و هستومندها»، تجلی « هستِ مطلق » هستند. « هستِ مطلق » چون به دلیل شدت ظهور، رویت پذیر نیست، در لایههایی از حجاب درآمده و به خود صورت میگیرد تا رویت پذیر شود. به تعبیر سپهری: « در ما دست زمین گوهر ناپیدایی است/ که رسولان همه از تابش آن، خیره شدند/ پی گوهر باشید/ …. » ( حجم سبز، سوره تماشا)
عارفان گفته و میگویند:
جهان، جانی دارد که ساحتِ او از هر چه صورت و فُرم، پیراسته و برتر است. به رغم آن، اما، این جان جهان، در حجاب صورت میشود و بدین ترتیب خود را قربانی میکند تا دیده شود و در دسترس قرار گیرد. باز به تعبیری از سپهری:
« شب سرشاری بود/ رود از پای صنوبرها، تا فراترها رفت/ دره مهتاب اندود/ و چنان روشن کوه، که خدا پیدا بود/ … » ( حجم سبز، از روی پلک شب)
۹- بر پایه تحلیل تصویر برآمده از تمثیل نور ( بر نوشته در بند/۸ )، بنا بر این، تئوری « اصالة النور » میتواند و بلکه باید در متن و عین زندگی رد پا و اثر وضعی داشته باشد، از جمله:
الف/ در حوزه نظر و راهبرد
بر پایه نظریه « اصالة النور » هستندهها و هستومندها – به حکم اینکه – تجلی هستِ مطلق هستند، بنا بر این ماهیت و واقعیت نوری دارند و در این میان، انسان هم با توجه به اینکه بخشی از هستی است، چنان سایر اجزاء هستی چنین است و از گوهر نور برخوردار است. به تعبیر شاعرانه سپهری: « و از سفر آفتاب، سرشار از تاریکی نور آمدهام » ( آوار آفتاب، آوای گیاه)
ب/ در حوزه عمل و کاربرد:
۱/ب: نو زایی، تازه سازی و دمزیستی/ تولد
بایسته نگاهی این چنین – که گوهر هستی نور است و بیامان در حرارت و حرکت و بنا براین تا همیشه در پویه سمت شکوفایی – تولد دمادم است. آدمی در لحظه باید در باز_تولد خود باشد، بندهای فراوانی از شاعرانههای سپهری در صدای پای آب، باردار چنین آموزهای است:
« … من به آغاز زمین نزدیکم/ نبض گل ها را میگیرم/آشنا هستم با/ سرنوشت تَرِ آب/ عادت سبز درخت/روح من در جهت تازه اشیا جاری است/ روح من کم سال است/ روح من گاهی از شوق سرفهاش میگیرد/
روح من بیکاراست/ قطرههای باران را ، درز آجرها را میشمارد/ روح من گاهی مثل یک سنگِ سر راه
حقیقت دارد …/ …
…. زندگی، آبتنی کردن در حوضچه اکنون است/ رخت را بکنیم/ آب در یک قدمی است/ …
… لب دریا برویم/ تور در آب بیندازیم/ و بگیریم طراوت را از آب/ …
… پرده را برداریم/ بگذاریم که احساس هوایی بخورد/ بگذاریم بلوغ،زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کند/ بگذاریم غریزه پیربازی برود/ کفشها را بکند، و به دنبال فصول از سر گلها بپرد/ بگذاریم که تنهایی آواز بخواند/ ….
… پشت دانایی اردو بزنیم/ دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم/ صبحها وقتی خورشید، در میآید، متولد بشویم/ هیجانها را پرواز دهیم/ روی ادراک فضا، رنگ، صدا، پنجره، گل نم بزنیم/ آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی، ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم … » ( صدای پای آب )
۲/ب: آفرینندگی، نوآوری و توسعه/ تولید
پژواک، طنین و بازتاب تولد در جان، تولید در جهان است. اثر وضعی انسانی که دمادم در تولد است، تولید است. چه آنکه یکی از مولفههای زیستجهان فرایند این نگاه و نگر این است که: « داستان آفرینش، آفرینش داستان » است. از آفرینش اندیشه و انبساط جان تا کاوش زمین و آبادسازی جهان. برابر آیات « سفر پیدایش »: رسالت ( و در واقع فلسفه وجودی و معنای زندگی) انسان، « اتمام کار نیمه تمام آفرینش است » همان که در ترجمه قرآن، چنین آمده است: « هو الذی انشاکم من الارض و استمرکم فیها » ( هود/ ۶۱ )
سهراب هم، آنجا که در فضای یونگی از « پای پوش نبوت » و « سوره تماشا » سخن میگوید، در واقع در اندیشۀ تکمیل کار نیمه تمام آفرینش است، چنان « نیکوس کازانتزاکیس » نویسنده رمان « زوربای یونانی ». نیکوس در فقره ای از « گزارش به خاک یونان » با تاکید بر اینکه: کلام خداوند محدود به متن مقدس موجود نمیباشد، خود « سِفر آفرینش » آفریده و در آنجا مینویسد:
« من کتاب مقدس خود را دارم، که آنچه را کتاب مقدس دیگر فراموش کرد، یا جرئت نکرد بگوید، می گوید. آن را می گشایم و در سِفر آفرینش می خوانم: خداوند جهان را آفرید و به روز هفتم استراحت کرد. در آن وقت، واپسین آفریده اش – انسان – را صدا کرد و گفت: پسرم اگر دعای خیرم را میخواهی، به من گوش کن. جهان را آفریدم اما از تمام کردن آن غفلت ورزیدم. نیمه کاره رهایش کردم. تو آفرینش را ادامه بده. جهان را شعلهور ساز، آن را به آتش بدل کن و به منش بازگردان. آن را بدل به نور خواهم کرد. »
برابر نگاه او، انسان باید کار نیمه تمام خداوند را دنبال کند و خلاقانه، اراده انسانیِ خود را اعمال کند و نقش خود را بر صحیفه هستی زند و به آفرینشگری ادامه دهد.
و این – برابر روایت اسرار التوحید گویا – ترجمان اندیشه « ابو سعید ابیالخیر » است. چنانکه در شاعرانههای حافظ و محمد اقبال لاهوری آمده است: « عالمی از نو بیاید ساخت و از نو آدمی » و سپهری نیز میگوید:
« بیایید از شوره زار خوب و بد برویم/ چون جویبار آیینه روان باشیم/ به درخت، درخت را پاسخ دهیم/ و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم/ هر لحظه رها سازیم/ برویم/ برویم و بیکرانی را زمزمه کنیم …» ( آوار آفتاب، سایبان آرامش ما، ماییم )
آیه نور: رقص روشنایی و معنا

دیدگاهتان را بنویسید