دسته: مباحث قرآنی

  • بعثت: رستاخیزی در جان آدمی

    بعثت: رستاخیزی در جان آدمی


    در این مقاله، به بررسی مفهوم بعثت از دیدگاه دکتر اسلامی می پردازیم. دکتر اسلامی با نگاهی عمیق و فلسفی، بعثت را نه صرفاً یک رویداد تاریخی، بلکه یک تحول درونی و رستاخیزی در جان آدمی می داند.

    بعثت، رسالت و نبوت: مرزهای مفهومی

    دکتر اسلامی در ابتدا به تمایز بین سه مفهوم کلیدی بعثت، رسالت و نبوت می پردازد. او معتقد است که در ذهن زبان عمومی، این سه مفهوم به دلیل مصداق های مشترک، اغلب مترادف تلقی می شوند. اما در واقع، این مفاهیم هم از نظر معنا و هم از نظر مصداق و کاربرد، تفاوت های ظریفی دارند.

    • نبوت: ناظر بر سمت و جایگاه است.
    • رسالت: ناظر بر مسئولیت و مأموریت است.
    • بعثت: نه رسالت است و نه نبوت، بلکه نوعی رستاخیز جان است.

    بعثت: زایش و انگیزش

    به باور دکتر اسلامی، بعثت نوعی زایش و انگیزش است. این زایش و انگیزش، فرایندی است که در آن، جان آدمی از نو متولد می شود و به سوی کمال و تعالی حرکت می کند. اما این فرایند چگونه رخ می دهد؟

    منحنی رشد شخصیت انسان

    دکتر اسلامی با اشاره به منحنی رشد شخصیت انسان، که در بسیاری از رشته های علمی و فلسفی مشترک است، به این موضوع می پردازد. این منحنی، مراحلی را نشان می دهد که انسان در مسیر رشد و تکامل خود طی می کند.

    • مرحله اول: فرو رفتن در خود، تأمل و عزلت گزینی.
    • مرحله دوم: سرشار شدن از حق و انفجار آگاهی.
    • مرحله سوم: بازگشت به جامعه و خدمت به خلق.

    عنصر ظلمت: گاه رستاخیز جان

    دکتر اسلامی با بررسی داستان های قرآنی، به نقش عنصر ظلمت در این فرایند اشاره می کند. او معتقد است که ظلمت، نه صرفاً یک مفهوم منفی، بلکه گاه رستاخیز جان است. در داستان هایی مانند اصحاب کهف، یوسف، یونس و مریم، عنصر ظلمت به عنوان بستری برای تحول و تعالی شخصیت ها عمل می کند.

    بعثت و انبساط شخصیت

    دکتر اسلامی با استناد به دیدگاه ملاصدرا، بعثت را به مثابه انبساط شخصیت می داند. او معتقد است که در فرایند بعثت، ظرف وجود آدمی از حق سرشار می شود و در نتیجه، انفجاری در جان او رخ می دهد. این انفجار، انفجار خودآگاهی است که منجر به درد مندی خلقی و خداآگاهی خلقی می شود.

    ارمغان بعثت: رویکرد فلسفی به هستی

    دکتر اسلامی در ادامه به ارمغان بعثت می پردازد. او معتقد است که پیامبر خاتم (ص) در میان سنت های شبه فکری زمانه ظهور کرد و یک سنت فکری نوین را به ارمغان آورد. این سنت فکری، مخاطب را به معماری دو مدرسه دعوت می کند:

    • مدرسه تجربه: که بر اساس عقل و استدلال بنا شده است.
    • مدرسه فلسفه: که بر اساس شهود و اشراق بنا شده است.

    به باور دکتر اسلامی، پیامبر از مخاطبش می خواهد که در مواجهه با دنیای پیرامون و از جمله متن وحیانی، رویکردی فلسفی داشته باشد. این رویکرد فلسفی، به معنای آزاد کردن ذهن از پیش داوری ها و تعصبات است.

    لا اله الا الله: نفی هرگونه تعلق

    دکتر اسلامی با اشاره به شعار “لا اله الا الله”، آن را نه صرفاً یک شعار مذهبی، بلکه اعلام آزادی از هرگونه تعلق می داند. او معتقد است که این شعار، نفی هرگونه بت، طاغوت، فرعون و هرگونه وضع موجود است.

    دو سوی لا اله الا الله

    دکتر اسلامی برای “لا اله الا الله” دو سو قائل است:

    • سوی اثباتی: انسان گرایی، عقلی گری و دانش گری.
    • سوی انکاری: نهی از امتناع عقلی گری و انسداد فکری.

    رویکرد فلسفی: رهایی از پیش داوری ها

    دکتر اسلامی در پایان، با تأکید بر اهمیت رویکرد فلسفی، به این نکته اشاره می کند که این رویکرد، به معنای رهایی از پیش داوری ها و تعصبات است. او معتقد است که با این رویکرد، می توان به فهم عمیق تری از بعثت و پیام پیامبران دست یافت.

    نتیجه گیری

    بعثت، نه صرفاً یک رویداد تاریخی، بلکه یک تحول درونی و رستاخیزی در جان آدمی است. این تحول، با فرو رفتن در خود، سرشار شدن از حق و بازگشت به جامعه برای خدمت به خلق، به وقوع می پیوندد. ارمغان بعثت، رویکردی فلسفی به هستی است که انسان را از پیش داوری ها و تعصبات رها می سازد و او را به سوی کمال و تعالی هدایت می کند.

  • در جستجوی فهمی عمیق‌تر از قرآن و جهان هستی

    در جستجوی فهمی عمیق‌تر از قرآن و جهان هستی

    بررسی اجمالی “هفت آسمان” اثر دکتر کریم رستگار

    این مجموعه نوار صوتی با صدا و گویندگی اقای منصور سلطانی از اعضای گروه چهارشنبه ها، شما را به سفری در دنیای اندیشه و باور دعوت می‌کند. در این سفر، با کتاب “هفت آسمان” اثر دکتر کریم رستگار آشنا می‌شوید؛ اثری که با رویکردی علمی و تجربه‌گرا، به بررسی مفهوم “هفت آسمان” در قرآن و کتب مقدس می‌پردازد.

    دکتر رستگار، با تکیه بر دانش روز و تجربه‌های شخصی، به شما نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با نگاهی نو، به این مفاهیم دست یافت و از آن‌ها برای درک بهتر جهان هستی بهره برد. او با بیانی شیوا و جذاب، شما را به سفری در تاریخ و فرهنگ می‌برد تا ریشه‌های این باور را در میان اقوام مختلف بیابید.

    خلاصه‌ای از زندگی دکتر کریم رستگار

    دوران کودکی و تمایلات مذهبی: دکتر کریم رستگار در سال ۱۳۲۶ در شیراز متولد شد. در دوران دبیرستان، به یک گروه عرفانی پیوست و همین امر باعث شد که به دنبال یک مسیر مذهبی متمرکز بر خودسازی و ریاضت برود. در این دوران، با قرآن و سایر متون مذهبی آشنا شد.
    فعالیت سیاسی: در سال ۱۳۴۴، دکتر رستگار وارد دانشکده پزشکی دانشگاه پهلوی شیراز شد. او با انگیزه‌ی یک تکلیف دینی، جذب سازمان مجاهدین خلق شد، هرچند که هیچ درک سیاسی قبلی نداشت.
    تغییر ایدئولوژیک: ایدئولوژی اولیه سازمان مذهبی بود، اما آنها علوم انسانی را نیز مطالعه می‌کردند و مارکسیسم، به ویژه ماتریالیسم دیالکتیک را پذیرفتند. تا سال ۱۳۴۸، سازمان خود را یک نیروی فکری بزرگ در برابر رژیم شاه می‌دانست.
    دستگیری و ارزیابی مجدد: در سال ۱۳۵۰، سازمان مجاهدین لو رفت و بسیاری از اعضا، از جمله دکتر رستگار، دستگیر شدند. در دوران زندان، او و دیگران روش‌ها و ایدئولوژی خود، به ویژه استفاده از خشونت را زیر سوال بردند. آنها با تضاد بین اصول اسلامی و رویکرد مارکسیستی به مبارزه دست و پنجه نرم کردند. این امر باعث شد دکتر رستگار به این باور برسد که ایدئولوژی اساسی سازمان معیوب است و مسئله اراده آزاد یک مسئله اصلی است.
    رد مارکسیسم: دکتر رستگار به این نتیجه رسید که دیدگاه مارکسیسم در مورد رفتار انسان سطحی است و اراده آزاد را نادیده می‌گیرد. او به این باور رسید که اسلام تنها راه ادامه مبارزه است. این موضع او را در تضاد با سایر اعضای سازمان، از جمله تقی شهرام، که گروه را به سمت مارکسیسم سوق می‌داد، قرار داد. دکتر رستگار مبنای علمی ماتریالیسم دیالکتیک را به چالش کشید و توسط گروه منزوی شد.
    زندان و شکنجه: دکتر رستگار در سال ۱۳۵۲ پس از مواجهه با پلیس، مجدداً دستگیر شد. او در حین شکنجه‌های شدید چندین بار اقدام به خودکشی کرد. او نه ماه را در سلول انفرادی گذراند و از جراحاتی رنج برد که توانایی راه رفتن او را تحت تأثیر قرار داد. وی در نهایت به شش سال زندان محکوم شد [6].
    مبارزه فکری مداوم در زندان: در حالی که در زندان بود، دکتر رستگار همچنان به چالش کشیدن اصول ماتریالیسم دیالکتیک ادامه داد، اگرچه بیشتر اعضای سازمان در این زمان مارکسیسم را پذیرفته بودند.
    آزادی و پیگیری‌های آکادمیک: وی در سال ۱۳۵۵ از زندان آزاد شد و پس از آن در سال ۱۳۵۶ مدرک پزشکی خود را از دانشگاه شیراز به پایان رساند. سپس در سال ۱۳۶۰ وارد دوره رزیدنتی روانپزشکی شد و رتبه دوم کشور را کسب کرد.
    تحصیلات تکمیلی: در سال ۱۳۶۳، دکتر رستگار برای ادامه تحصیل در رشته علوم اعصاب در دانشگاه کالج لندن به انگلستان رفت و دو مدرک، یکی در بخش بالینی و دیگری در علوم پایه به دست آورد.
    تمرکز تحقیقاتی بر روح: او برای پایان نامه خود، بر تأثیر روح بر مغز انسان تمرکز کرد و کتابی در این زمینه نوشت که قصد دارد آن را به انگلیسی ترجمه کرده و در محافل آکادمیک غربی مورد بحث قرار دهد.
    بازگشت به ایران و شغل دانشگاهی: در سال ۱۳۷۰، دکتر رستگار به ایران بازگشت و به عضویت هیئت علمی دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز درآمد. او به تحقیقات خود در زمینه موضوعات قرآنی با استفاده از یک رویکرد علمی که از شواهد تجربی برای توسعه مدل هایی که هم با قرآن و هم با یافته های علمی همسو هستند، ادامه داده است.
    انتشار کتاب “هفت آسمان”: در سال ۱۳۵۹، کتاب “هفت آسمان” دکتر رستگار برای اولین بار منتشر شد. او اخیراً این کتاب را بازبینی کرده و نسخه جدیدی را برای انتشار آماده کرده است. این کتاب با ترکیب دانش علمی با آموزه‌های قرآنی به مفهوم هفت آسمان می‌پردازد.
    آقای سلطانی در فایل‌های صوتی خود خاطرنشان می‌کند که تجربیات شخصی دکتر رستگار، به ویژه تغییر مسیر او از فعالیت سیاسی به تمرکز بر مبانی فکری اسلام، نقش مهمی در رویکرد او به مطالعات قرآنی و نگارش کتاب “هفت آسمان” داشته است. ایشان همچنین اشاره می‌کند که دکتر رستگار کتابی در مورد روش‌شناسی فهم قرآن نوشته است که او قصد دارد در آینده آن را خلاصه کند.

    خلاصه ای از زندگی نامه دکتر کریم رستگار

    در این نوارها، شما با دیدگاه‌های متنوعی در مورد هفت آسمان مواجه خواهید شد؛ از باورهای باستانی تا تفسیرهای مدرن. دکتر رستگار، با بررسی دقیق آیات قرآن، به شما نشان می‌دهد که چگونه این مفهوم، نه تنها یک باور دینی، بلکه یک مدل جامع برای درک ساختار جهان هستی است. او به شما می‌گوید که چگونه این هفت آسمان، لایه‌های محافظتی زمین را در برابر خطرات کیهانی تشکیل می‌دهند و چگونه این لایه‌ها، با پدیده‌هایی مانند شفق قطبی و تابش شبانه مرتبط هستند.

    اهمیت این بررسی در این است که به شما کمک می‌کند تا با نگاهی دقیق‌تر، به مفاهیم قرآنی بنگرید و از تفسیرهای سطحی و کلیشه‌ای فاصله بگیرید. این نوارها، شما را با چالش‌های فکری و پرسش‌های اساسی روبرو می‌کند و به شما فرصت می‌دهد تا در باورهای خود تعمق کنید.

    علاوه بر این، دکتر رستگار کتابی در مورد روش‌شناسی فهم قرآن نوشته است؛ اثری که به شما کمک می‌کند تا با رویکردی صحیح و اصولی، به درک عمیق‌تری از کلام الهی دست یابید. گوینده این نوارها، قصد دارد در آینده، این کتاب ارزشمند را نیز به طور خلاصه برای شما ارائه کند. این امر، به شما کمک می‌کند تا با ابزاری دقیق‌تر، به مطالعه و فهم قرآن بپردازید.

    در این نوارها، به طور خاص به این موضوعات پرداخته می‌شود:

    • مفهوم هفت آسمان: بررسی ریشه‌های تاریخی و فرهنگی این مفهوم در ادیان و باورهای مختلف.
    • روش‌شناسی فهم قرآن: آشنایی با رویکرد دکتر رستگار در تفسیر قرآن و استفاده از دانش روز.
    • لایه‌های محافظتی زمین: بررسی علمی لایه‌های جوی زمین و ارتباط آن‌ها با مفهوم هفت آسمان.
    • نقش شیاطین و جن: بررسی دیدگاه قرآن در مورد این موجودات و ارتباط آن‌ها با ساختار جهان هستی.
    • پدیده‌های طبیعی: بررسی پدیده‌هایی مانند شفق قطبی، تابش شبانه و ارتباط آن‌ها با لایه‌های جوی زمین.
    • ارتباط هفت آسمان با عرش الهی: بررسی دیدگاه قرآن در مورد جایگاه عرش و ارتباط آن با ساختار جهان هستی.
    • بررسی واژگان کلیدی: بررسی معانی واژگانی مانند “شیاطین”، “رجیم”، “مصابیح” و “بروج” در قرآن.

    این مجموعه نوار صوتی، نه تنها یک بررسی تاریخی و دینی است؛ بلکه دعوتی است به تفکر و تعمق در باورهای خود. دکتر رستگار، با طرح پرسش‌های اساسی و چالش‌برانگیز، شما را به سفری درونی می‌برد تا به درک عمیق‌تری از خود، جهان پیرامونتان و کلام الهی برسید.

    اگر به دنبال سفری هستید که هم ذهن شما را به چالش بکشد و هم به شما در فهم عمیق‌تر مفاهیم دینی کمک کند، این نوارها را بشنوید. این مجموعه، نه تنها برای علاقه‌مندان به مباحث دینی، بلکه برای هر کسی که به دنبال معنا و حقیقت است، اثری ارزشمند خواهد بود.

    نوار های مربوط به کتاب “هفت آسمان”

    قسمت اول:

    قسمت دوم:

  • آیه نور: رقص روشنایی و معنا

    آیه نور: رقص روشنایی و معنا

    ۱- آیه نور، به مثابه نمایشگاهی از نگارگری و نقاشی با شکوه، یکی از مینیاگرانه‌ترین آیات قران است
    «نور» از مهمترین کلید واژه های قرآن است که در آیه ۳۵سوره نور «آیه نور» به عنوان « تعبیر »ی از خدا به کار رفته و پنج بار تکرار شده است.
    نور – با توجه به کاربردی که در قران دارد، از جمله در آیات: بقره/ ۲۵۷، نساء/ ۱۷۴، مائده/ ۴۶-۴۴، انعام/ ۱۲۲، ابراهیم/ ۱ و ۵، شوری/ ۵۲، صف/ ۹-۸ و … می‌تواند معطوف به گوهر هستی و فراتر از وجود باشد و بر این پایه، ظلمات و یا سیاهچاله‌های زیستگاه کهکشان‌ها را هم پوشش خواهد داد.

    ۲- جانمایه آیه : تمثیلی در معرفی خداوند👇
    خدای جاری در هستی ≠ خدای مرده ( یدالله مغلولة)

    ( به مثابه پاورقی: کاربرد مثل در متن وحیانی
    الف/ کاربرد ادبی = ضرب‌المثل: کذلک یضرب‌الله الامثال …
    ب/ کاربرد … امثال به معنای انداد = شبیه‌نمایی: و لاتضربوا لله الامثال … نحل/ ۷۴ )

    ۳- تحلیل آیه/ معنا یابی نور
    متن وحیانی در پیوند با تعریف و تبیین خدا/ امر متعال / هسته مرکزی هستی، بسته‌های چندی از آیات دارد،
    بسته اول: آیات تنزیه، لیس کمثله شی …
    بسته دوم : آیات توصیف ( توصیف ذات و توصیف افعال ) الحی القیوم … و ….
    بسته سوم: آیات تعبیر. آیاتی که گونه‌ای تعبیر از امر متعال دارند، چنان:
    ✓ کل یوم هو فی شأن
    ✓ و کانه عرشه علی الماء
    ✓ یحول بین المرء و قلبه
    ✓ و …
    میانگین معنایی این آیات در پیوند با امر قدسی و امر متعال، عنصر « حیات و حرکت » است.

    ۴- با توجه به چنین معنا و مفهومی، کلید-واژه « نور » – شاید – معنادار باشد و خبر از آن داشته باشد که: « ناموس هستی و گوهر و جوهر هستی، نور » است. الله نور السموات و الارض …

    ۵- شایان درنگ، گستره کاربرد « نور » در متن وحیانی است. در این متن « نور » به گونه مشکک، متکثر و در طیف وسیعی به کار رفته است. از نور ماه ( یونس/ ۵، نوح/ ۱۶) که حسی و مادی است تا نور ایمان و الهام و اشراق ( انعام/ ۱۲۳، حدید/ ۲۸) که فرا‌حسی و غیر مادی است

    ۶- بدین نگاه و نگر، آیات نور، متضمن زیست_جهانی‌ هستند که – شاید –  بتوان بازخوانی آن را چنین در  چکیده آورد:
    جهان بمثابه یک میدان واحد و پیوسته با چگالی متغیر تعریف می‌شود که در آن آگاهی، بخش جدایی ناپذیر ساختار آن است. جهانی برخوردار از نظم و رازی بی‌نهایت پیچیده از پدیده‌های ارتعاشی که بی‌گمان، به یک فکر بزرگ شبیه است تا به یک اَبَر ماشین غول‌آسا.
    ( در این رابطه شاید بتوان از چهار بسته وحیانی کمک گرفت:
    ✓ آیات نظام آیه‌ای هستی
    ✓ آیات نظام اسمایی هستی
    ✓ آیات نظام تقدیر و سنن
    ✓ و – بویژه –  آیات نظام هوشمندی هستی.رک: نحل/ ۶۸، فصلت/ ۱۲، زلزله/ ۵)

    ۷- بر این پایه، در میانه جدال فلسفی- کلامی « اصالة الوجود / اصالة الماهیة » شاید نظر سومی قابل تامل باشد، همان که بر ذهن و زبان سهروردی جاری شده و تبار از حکمت خسروانی ایران باستان میگیرد

    ۸- بدین ملاحظات، اینک بار دیگر، آیه را در درنگ گیریم:
    الف/ ترجمه آیه:
    خدا، نور آسمانها و زمین ( رشته رمز شفافیت و گوهر نمایش و آشکارگی فیزیک ) است. مثال نور او چنین است: قندیلی را ماند که در آن چراغی است و آن چراغ، درون حبابی است و آن حباب، چنان ستاره‌ای است در آذرخش. و آن فروغ و فروزش، از درخت خجسته زیتونی فرامرز است. با روغنی به شدت زلال و شفاف که پیش از لمس هر گونه آتش، خود گوهری درخشنده است، – آری درختی برخوردار از گوهر روغنی با چگالی بالای نور!
    خدا – هر که را بخواهد – در ربایش هدایت این نور در آورد.
    خدا برای مردم مثل‌‌ها می‌زند.
    و نیز خدا به هر چیزی دانا است.
    ب/ تصویر تمثیل
    تمثیل را – با توجه به ترکیب آیه – به تصور و تصویر درآورید!
    فراز اول از ترکیب « مضاف و مضاف الیه/ نور السموات و الارض » به عنوان « خبر= گزاره » برای « الله » که در موضع « مبتدا = نهاد » است. ترجمه این فراز، این است که: « خدا، نور آسمانها و زمین است »
    گزاره « خدا، نور ….. » به چه معناست؟ به نظر می‌رسد این گزاره حامل دو تصویر و تصور است:
    یکی، اینکه: آسمان‌ها و زمین ( = جهان فیزیک ) – گر چه مخلوق و معلول خدا، اما – دور افتاده از ساحت الوهی و جهان متافیزیک، کاملا تاریکِ تاریک است و تنها در پرتو نور خدا دیده میشود.
    و تصور و تصویر دیگر اینکه: آسمانها، زمین و جهان فیزیک، استمرار وجودی خدا و کشاله نور او – و چنان شعله آتش – دارای گوهری نوری است.
    تصویر و تصور اول بر پایه نوعی دوئالیسم و ثنویت، بین فیزیک و متافیزیک مرزبندی میکند. متافیزیک را سراسر نور می‌داند و فیزیک را تاریک تاریک. در این تصویر و تصور، فیزیک تنها در پرتو نور متافیزیک قابل رویت، مشاهده و در تماشا می‌شود.
    اما در تصویر و تصور دوم، هر گونه دوئالیسم و ثنویت، یاوه و بی‌معناست. در این تصویر، فیزیک،نوعی نور کثیف است و به مثابه انگشت اشاره به نور فرا‌دست است.
    و شاید تصویر دوم، مدلول آیات فراوانی از این دست باشد که: « هو الاول و الاخر و الباطن و الظاهر »
    ج/ تصویر دوم معنای صورت تمثیل
    به نظر می‌رسد که ادبیات آیه، اهنگ و آواشناسی کلمات و موسیقی کلام در تمثیل، با تصویر دوم سازگار‌تر باشد
    بر پایه این تصویر و تحلیل، می‌توان گفت:
    کل آفرینش، تجلی الهی است. این وجه « الظاهر » خداوند است. در این تصویر، « هستنده‌ها و هستومندها»، تجلی « هستِ مطلق » هستند. « هستِ مطلق » چون به دلیل شدت ظهور، رویت پذیر نیست، در لایه‌هایی از حجاب درآمده و به خود صورت میگیرد تا رویت پذیر شود. به تعبیر سپهری: « در ما دست زمین گوهر ناپیدایی است/ که رسولان همه از تابش آن، خیره شدند/ پی گوهر باشید/ …. » ( حجم سبز، سوره تماشا)
    عارفان گفته و می‌گویند:
    جهان، جانی دارد که ساحتِ او از هر چه صورت و فُرم، پیراسته و برتر است. به رغم آن، اما، این جان جهان، در حجاب صورت می‌شود و بدین ترتیب خود را قربانی میکند تا دیده شود و در دسترس قرار گیرد. باز به تعبیری از سپهری:
    « شب سرشاری بود/ رود از پای صنوبرها، تا فراترها رفت/ دره مهتاب اندود/ و چنان روشن کوه، که خدا پیدا بود/ … » ( حجم سبز، از روی پلک شب)

    ۹- بر پایه تحلیل تصویر بر‌آمده از تمثیل نور ( بر نوشته در بند/۸ )، بنا بر این، تئوری « اصالة النور » می‌تواند و بلکه باید در متن و عین زندگی رد پا و اثر وضعی داشته باشد، از جمله:
    الف/ در حوزه نظر و راهبرد
    بر پایه نظریه « اصالة النور » هستنده‌ها و هستومندها – به حکم اینکه – تجلی هستِ مطلق هستند، بنا بر این ماهیت و واقعیت نوری دارند و در این میان، انسان هم با توجه به اینکه بخشی از هستی است، چنان سایر اجزاء هستی چنین است و از گوهر نور برخوردار است. به تعبیر شاعرانه سپهری: « و از سفر آفتاب، سرشار از تاریکی نور آمده‌ام » ( آوار آفتاب، آوای گیاه)
    ب/ در حوزه عمل و کاربرد:
    ۱/ب: نو زایی، تازه سازی و دم‌زیستی/ تولد
    بایسته نگاهی این چنین – که گوهر هستی نور است و بی‌امان در حرارت و حرکت و بنا براین تا همیشه در پویه سمت شکوفایی – تولد دمادم است. آدمی در لحظه باید در باز_تولد خود باشد، بندهای فراوانی از شاعرانه‌های سپهری در صدای پای آب، باردار چنین آموزه‌ای است:
    « … من به آغاز زمین نزدیکم/ نبض گل ها را می‌گیرم/آشنا هستم با/ سرنوشت تَرِ آب/ عادت سبز درخت/روح من در جهت تازه اشیا جاری است/ روح من کم سال است/ روح من گاهی از شوق سرفه‌اش می‌گیرد/
    روح من بیکاراست/ قطره‌های باران را ، درز آجرها را می‌شمارد/ ‌روح من گاهی مثل یک سنگِ سر راه
    حقیقت دارد …/ …
    …. زندگی، آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است/ رخت را بکنیم/ آب در یک قدمی است/ …
    … لب دریا برویم/ تور در آب بیندازیم/ و بگیریم طراوت را از آب/ …
    … پرده را برداریم/ بگذاریم که احساس هوایی بخورد/ بگذاریم بلوغ،زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کند/ بگذاریم غریزه پیربازی برود/ کفش‌ها را بکند، و به دنبال فصول از سر گل‌ها بپرد/ بگذاریم که تنهایی آواز بخواند/ ….
    … پشت دانایی اردو بزنیم/ دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم/ صبح‌ها وقتی خورشید، در می‌آید، متولد بشویم/ هیجانها را پرواز دهیم/ روی ادراک فضا، رنگ، صدا، پنجره، گل نم بزنیم/ آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی، ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم … » ( صدای پای آب )
    ۲/ب: آفرینندگی، نوآوری و توسعه/ تولید
    پژواک، طنین و بازتاب تولد در جان، تولید در جهان است. اثر وضعی انسانی که دمادم در تولد است، تولید است. چه آنکه یکی از مولفه‌های زیست‌جهان فرایند این نگاه و نگر این است که: « داستان آفرینش، آفرینش داستان » است. از آفرینش اندیشه و انبساط جان تا کاوش زمین و آباد‌سازی جهان. برابر آیات « سفر پیدایش »: رسالت ( و در واقع فلسفه وجودی و معنای زندگی) انسان، « اتمام کار نیمه تمام آفرینش است » همان که در ترجمه قرآن، چنین آمده است: « هو الذی انشاکم من الارض و استمرکم فیها » ( هود/ ۶۱ )
    سهراب هم، آنجا که در فضای یونگی از « پای پوش نبوت » و « سوره تماشا » سخن می‌گوید، در واقع در اندیشۀ تکمیل کار نیمه تمام آفرینش است، چنان « نیکوس کازانتزاکیس » نویسنده رمان « زوربای یونانی ». نیکوس در فقره ای از « گزارش به خاک یونان » با تاکید بر اینکه: کلام خداوند محدود به متن مقدس موجود نمی‌باشد، خود « سِفر آفرینش » آفریده و در آنجا می‌نویسد:‌
    « من کتاب مقدس خود را دارم، که آنچه را کتاب مقدس دیگر فراموش کرد، یا جرئت نکرد بگوید، می گوید. آن را می گشایم و در سِفر آفرینش می خوانم: خداوند جهان را آفرید و به روز هفتم استراحت کرد. در آن وقت، واپسین آفریده اش – انسان – را صدا کرد و گفت:‌ پسرم اگر دعای خیرم را می‌خواهی، به من گوش کن. جهان را آفریدم اما از تمام کردن آن غفلت ورزیدم. نیمه کاره رهایش کردم. تو آفرینش را ادامه بده. جهان را شعله‌ور ساز، آن را به آتش بدل کن و به منش بازگردان. آن را بدل به نور خواهم کرد. »
    برابر نگاه او، انسان باید کار نیمه تمام خداوند را دنبال کند و خلاقانه، اراده انسانیِ خود را اعمال کند و نقش خود را بر صحیفه هستی زند و به آفرینشگری ادامه دهد.
    و این – برابر روایت اسرار التوحید گویا – ترجمان اندیشه « ابو سعید ابی‌الخیر » است. چنانکه در شاعرانه‌های حافظ و محمد اقبال لاهوری آمده است: « عالمی از نو بیاید ساخت و از نو آدمی » و سپهری نیز می‌گوید:
    « بیایید از شوره زار خوب و بد برویم/ چون جویبار آیینه روان باشیم/ به درخت، درخت را پاسخ دهیم/ و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم/ هر لحظه رها سازیم/ برویم/ برویم و بیکرانی را زمزمه کنیم …» ( آوار آفتاب، سایبان آرامش ما، ماییم )